( اسم ) مختار منتخب برگزیده .
اختیار کرده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اختیارکرده. [ اِ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مختار. برگزیده. منتخب :
ای اختیارکرده سلطان روزگار
لابل که اختیار خداوند ذوالمنن.
ای اختیارکرده سلطان روزگار
لابل که اختیار خداوند ذوالمنن.
فرخی.
قضاة و صاحب بریدان که اخبار انهاء میکنند اختیارکرده حضرت ما باشند. ( تاریخ بیهقی ). ایشانرا میباید آزمود تا تنی چند از ایشان اختیار کرده آید. ( تاریخ بیهقی ).کلمات دیگر: