حنکة. [ ح َ ن َ ک َ ] (ع اِ) پشته ٔ مشرف از زمین بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
حنکه
لغت نامه دهخدا
( حنکة ) حنکة. [ ح َ ن َ ک َ ] ( ع اِ ) پشته مشرف از زمین بلند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
حنکة. [ ح ُ ک َ ] ( ع اِ ) آزمایش. ( مهذب الاسماء ). آزمایش و تجربه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ، حنک.( مهذب الاسماء ). || چوب یا دوال که میخهای پالان به وی استوار کنند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || چوبی که زیر زنخ ناقه بسته سر دیگر آن بر گردن بچه بندند تا ناقه بر آن مهربان گردد. ( منتهی الارب ). ج ، حناک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
حنکة. [ ح ُ ن ُ ک َ ] ( ع ص ) زن دانا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زن دانا و آزموده. ( اقرب الموارد ).
حنکة. [ ح ُ ک َ ] ( ع اِ ) آزمایش. ( مهذب الاسماء ). آزمایش و تجربه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ، حنک.( مهذب الاسماء ). || چوب یا دوال که میخهای پالان به وی استوار کنند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || چوبی که زیر زنخ ناقه بسته سر دیگر آن بر گردن بچه بندند تا ناقه بر آن مهربان گردد. ( منتهی الارب ). ج ، حناک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
حنکة. [ ح ُ ن ُ ک َ ] ( ع ص ) زن دانا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زن دانا و آزموده. ( اقرب الموارد ).
حنکة. [ ح ُ ک َ ] (ع اِ) آزمایش . (مهذب الاسماء). آزمایش و تجربه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، حنک .(مهذب الاسماء). || چوب یا دوال که میخهای پالان به وی استوار کنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || چوبی که زیر زنخ ناقه بسته سر دیگر آن بر گردن بچه بندند تا ناقه بر آن مهربان گردد. (منتهی الارب ). ج ، حناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
حنکة. [ ح ُ ن ُ ک َ ] (ع ص ) زن دانا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زن دانا و آزموده . (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: