سالوسی و مکاری
تسلس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تسلس. [ ت َ س َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) سالوسی و مکاری. ( لطایف از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). سالوسی کردن :
تا به ناموس مسلمانی زیند
در تسلس تا ندانی که کیند.
زین تسلسها فراغت یافته ست.
تا به ناموس مسلمانی زیند
در تسلس تا ندانی که کیند.
مولوی.
نور آن گوهر چو بیرون تافته ست زین تسلسها فراغت یافته ست.
مولوی.
کلمات دیگر: