کلمه جو
صفحه اصلی

تسلیک

لغت نامه دهخدا

تسلیک. [ ت َ ] ( ع مص ) اسلاک.( متن اللغة ). || داخل شدن در مکان. ( از المنجد ). پیچاندن رشته را بر مِسلَکَة. ( از المنجد ).

تسلیک. [ ت َ ] ( ع اِ )، روانگی. || درسلک کشیدگی. ( ناظم الاطباء ).

تسلیک . [ ت َ ] (ع اِ)، روانگی . || درسلک کشیدگی . (ناظم الاطباء).


تسلیک . [ ت َ ] (ع مص ) اسلاک .(متن اللغة). || داخل شدن در مکان . (از المنجد). پیچاندن رشته را بر مِسلَکَة. (از المنجد).



کلمات دیگر: