حنجل . [ ح ُ ج ُ ] (ع اِ) ددی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از حیوانات درنده ٔ وحشی . (اقرب الموارد). حیوان وحشی خاصه شیر. (ناظم الاطباء).
حنجل
لغت نامه دهخدا
حنجل. [ ح ِ ج ِ ] ( ع ص ) زن سطبر بی شرم بسیارفریاد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). زن ستبر بی شرم بسیارفریاد. ( ناظم الاطباء ).
حنجل. [ ح ُ ج ُ ] ( ع اِ ) ددی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نوعی از حیوانات درنده وحشی. ( اقرب الموارد ). حیوان وحشی خاصه شیر. ( ناظم الاطباء ).
حنجل. [ ح ُ ج ُ ] ( ع اِ ) ددی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نوعی از حیوانات درنده وحشی. ( اقرب الموارد ). حیوان وحشی خاصه شیر. ( ناظم الاطباء ).
حنجل . [ ح ِ ج ِ ] (ع ص ) زن سطبر بی شرم بسیارفریاد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زن ستبر بی شرم بسیارفریاد. (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: