کلمه جو
صفحه اصلی

براک

فرهنگ فارسی

نقاش فرانسوی ( و . آرژانتوی ۱۸۸۲ - ف. ۱۹۶۳ م . ) یکی از پیشوایان کوبیسم و از بزرگترین نقاشان طبیعت بی جان در عصر حاضر
ماهیی است که منقار ها دارد جمع . برک .

لغت نامه دهخدا

براک. [ ب ُ ک ِ ] ( ع اِ فعل ) اسم فعل است بمعنی امر. یقال فی الحرب : براک براک ؛ ای ابرکوا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

براک. [ ب ِ ] ( ع اِ ) ماهیی است که منقارها دارد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یک قسم ماهی که منقارها دارد. ( ناظم الاطباء ). ج ، بُرُک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

براک . [ ب ِ ] (ع اِ) ماهیی است که منقارها دارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک قسم ماهی که منقارها دارد. (ناظم الاطباء). ج ، بُرُک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


براک . [ ب ُ ک ِ ] (ع اِ فعل ) اسم فعل است بمعنی امر. یقال فی الحرب : براک براک ؛ ای ابرکوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).


دانشنامه عمومی

براک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
براک (جهرم)
براک (لارستان)
سنگ دژ ها در اسکاتلند که براک یا بروخ نامیده می شوند.


کلمات دیگر: