کلمه جو
صفحه اصلی

بتقریب

فرهنگ فارسی

تقریبا

لغت نامه دهخدا

بتقریب. [ ب ِ ت َ ] ( ق مرکب ) تقریباً. ( ناظم الاطباء ). || با حرکت تقریب که نوعی است از حرکات اسب. رجوع به تقریب شود :
همی راندم فرس را من بتقریب
چو انگشتان مرد ارغنون زن.
منوچهری.


کلمات دیگر: