نام یکی از منازل قمر در هندی
باسو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باسو. [ س َ ] (اِ) نام رب یکی از منازل قمر بزبان هندی که در کتاب «بشن دهرم » آمده است .ابوریحان گوید: در این کتاب برای منازل قمر نیز ارباب گوناگون در نظر گرفته شده است و باسو نام رب منزل دهنشت قمر است . رجوع به تحقیق ماللهند، ص 262 شود.
باسو. ( اِ ) چوبدستی. عصا.( آنندراج ). عصا. دگنگ. ( شعوری ج 1 ورق 188 ). بنظر میرسد که این کلمه صورتی دیگر از بازو و باهو باشد.
باسو. [ س َ ] ( اِ ) نام رب یکی از منازل قمر بزبان هندی که در کتاب «بشن دهرم » آمده است.ابوریحان گوید: در این کتاب برای منازل قمر نیز ارباب گوناگون در نظر گرفته شده است و باسو نام رب منزل دهنشت قمر است. رجوع به تحقیق ماللهند، ص 262 شود.
باسو. [ س َ ] ( اِ ) نام رب یکی از منازل قمر بزبان هندی که در کتاب «بشن دهرم » آمده است.ابوریحان گوید: در این کتاب برای منازل قمر نیز ارباب گوناگون در نظر گرفته شده است و باسو نام رب منزل دهنشت قمر است. رجوع به تحقیق ماللهند، ص 262 شود.
باسو. (اِ) چوبدستی . عصا.(آنندراج ). عصا. دگنگ . (شعوری ج 1 ورق 188). بنظر میرسد که این کلمه صورتی دیگر از بازو و باهو باشد.
کلمات دیگر: