کلمه جو
صفحه اصلی

بتیل

لغت نامه دهخدا

بتیل . [ ب َ ] (اِخ ) کوهی است در یمامه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گویند کوهی است در یمامه . (از معجم البلدان ). || کوهی در نجد که به کوهستانی وابسته نیست .(از معجم البلدان ). || نام وادیی است . (آنندراج ). حارثی گوید وادیی متعلق به بنی ذبیان است .


بتیل. [ ب َ] ( ع ص ، اِ ) زن از دنیا بریده بجهت خدای تعالی. || نهالی که از بن درخت برآمده و از آن درخت مستغنی گردیده باشد. || جویچه در پایین رودبار. ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). مسیل در اسفل وادی. ( از اقرب الموارد ). || درختی که خوشه هایش آویزان باشد. || لقب مریم مادر عیسی علیه السلام. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || کمر درهم چسبیده باریک.( از اقرب الموارد ). ج ، بتل. و رجوع به بتیلة شود.

بتیل. [ ب َ ] ( اِخ ) کوهی است در یمامه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گویند کوهی است در یمامه. ( از معجم البلدان ). || کوهی در نجد که به کوهستانی وابسته نیست.( از معجم البلدان ). || نام وادیی است. ( آنندراج ). حارثی گوید وادیی متعلق به بنی ذبیان است.

بتیل . [ ب َ] (ع ص ، اِ) زن از دنیا بریده بجهت خدای تعالی . || نهالی که از بن درخت برآمده و از آن درخت مستغنی گردیده باشد. || جویچه در پایین رودبار. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مسیل در اسفل وادی . (از اقرب الموارد). || درختی که خوشه هایش آویزان باشد. || لقب مریم مادر عیسی علیه السلام . (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کمر درهم چسبیده ٔ باریک .(از اقرب الموارد). ج ، بتل . و رجوع به بتیلة شود.



کلمات دیگر: