( بتنگ آمدن ) بتنگ آمدن. [ ب ِ ت َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) تنگ آمدن. به جان آمدن. عاجز و ملول شدن. ( آنندراج ) :
هست برین فرش دورنگ آمده
هر کسی از کار بتنگ آمده.
مگر آنجا کنم پیوند فریادی به فریادی.
هست برین فرش دورنگ آمده
هر کسی از کار بتنگ آمده.
نظامی.
بتنگ آمد دل از بی همدمیها رو بکوه آرم مگر آنجا کنم پیوند فریادی به فریادی.
صائب.