بدبختي , فلا کت , ادبار و مصيبت , روزبد
مصیبه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
مصیبة. [ م ُ ب َ ] (ع اِ) مصیبت . (ازمنتهی الارب ). تعزیت . (آنندراج ). سوک . داغ آنچه موافق طبع نبود، مانند مرگ و جز آن . (از تعریفات جرجانی ). || مصیبت . سختی . رنج . سختی رسیده به کسی . اندوه ِ رسنده به کسی . (منتهی الارب ). ج . مصائب . (ازآنندراج ) (ناظم الاطباء). کاری سخت که به کسی رسد. (ترجمان القرآن جرجانی ص 89). || اندوه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). غم و اندوه که بر مردم رسد. ج ، مصائب ، مصیبات . (مهذب الاسماء). و رجوع به مصیبت شود.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مُّصِیبَةٍ: واقعه و حادثهای که به انسان یا هر چیز اصابت کند (کلمه مصیبت به معنای واقعه و حادثهای است که به انسان یا هر چیز اصابت کند ، و اسم فاعل از مصدر اصابت است ، و از اصابه تیر به هدف منشا گرفته ،هم شامل اصابه حوادث خیر میشود و هم اصابه حوادث شر ، و لی استعم...
ریشه کلمه:
صوب (۷۶ بار)
ریشه کلمه:
صوب (۷۶ بار)
wikialkb: مُصِیبَة
کلمات دیگر: