کلمه جو
صفحه اصلی

بثنه

فرهنگ فارسی

نام ناحیه ای از دمشق

لغت نامه دهخدا

( بثنة ) بثنة. [ ب َ ن َ / ب ِ ن َ ] ( ع ص ، اِ ) مرغزار. ( از آنندراج ). ج ، بُثُن. ( از منتهی الارب ). ج ، بِثن. ( اقرب الموارد ). || زمین نرم. ( منتهی الارب ). || زمین نرم و هموار و برابر. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ریگ نرم. ( از معجم البلدان ). تصغیر آن بثینه است. ( مهذب الاسماء ). زمین نرم و به این معنی به کسر هم آمده. ( آنندراج ). || مسکه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کره. ( از معجم البلدان ) ( آنندراج ). || زن حسینه تنک پوست آکنده گوشت.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). زن زیبا. ( از معجم البلدان ). || نعمت در نعمت. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ).

بثنة. [ ب َ ن َ ] ( اِخ ) نام ناحیه ای از دمشق. برخی نیز گفته اندکه نام قریه ای بین دمشق و اذرعات است و ایوب پیغمبراز آن جای بود. ( از معجم البلدان ). نام دهی در دمشق. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به بثنیة شود.

بثنة. [ ب َ ن َ ] (اِخ ) نام ناحیه ای از دمشق . برخی نیز گفته اندکه نام قریه ای بین دمشق و اذرعات است و ایوب پیغمبراز آن جای بود. (از معجم البلدان ). نام دهی در دمشق . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به بثنیة شود.


بثنة. [ ب َ ن َ / ب ِ ن َ ] (ع ص ، اِ) مرغزار. (از آنندراج ). ج ، بُثُن . (از منتهی الارب ). ج ، بِثن . (اقرب الموارد). || زمین نرم . (منتهی الارب ). || زمین نرم و هموار و برابر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ریگ نرم . (از معجم البلدان ). تصغیر آن بثینه است . (مهذب الاسماء). زمین نرم و به این معنی به کسر هم آمده . (آنندراج ). || مسکه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کره . (از معجم البلدان ) (آنندراج ). || زن حسینه ٔ تنک پوست آکنده گوشت .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زن زیبا. (از معجم البلدان ). || نعمت در نعمت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).


دانشنامه عمومی

فراوان است و محصولات این باغ ها در بازار جمعه فجیره به عرضهٔ فروش می گذارند.
دکتر: المجد، کمال، احمد، (دولة الامارات العربیة المتحدة، دراسة مسحیة شاملة) . ، شرکه المصریة للطباعة والنشر: قاهره، چاپ اول، انتشار سال ۱۹۷۸ میلادی. (به عربی).
محدودهٔ روستای بثنه، ازشمال: بازار جمعه فجیره، از جنوب شهر الفجیرة، از مغرب راه ارتباطی فجیره به ذید، و از سمت مشرق به زنجیرهٔ کوه حجر محدود می گردد.
جمعیت روستای بثنه در حدود ۱۸۰ نفر (۴۸ خانوار) می باشند که از اهل سنت و مالکی مذهب هستند. شغل مردم روستا کشاورزی، دامداری و تجارت است، گروهی از مردم روستا نیز در ادارات دولتی کارمند هستند.
روستای بثنه دارای زمین های حاصلخیز کشاورزی و آب شیرین است؛ لذا شغل سواد اعظم مردم روستا کشاورزی است و اصحاب محاصیل باغ های ومنتوجات کشاورزی متعدد می باشند. محاصیل زراعی و میوه های مختلف به وفرت در بثنه یافت می شود. منتوجات این باغ ها عبارت اند از: سیب، خوخ، انار، پرتقال، نارنگی، لیمو ترش، لیمو شیرین، نارنج، بالنگ، نخل، موز باضافه خربزه، هندوانه، همبا، نخل خرما، گوآوا، لوز، بادام، پاپای، موز، خیار و دیگر درختهای تابستانی و زمستانی می کارند، همچنین در مواسم باران جو و گندم و عدس نیز می کارند، ساکنان این منطقهٔ کوهستانی باضافه کشاورزی از کوهای اطراف روستاهای خود عسل نیز جمع آوری می کنند ومی فروشند، عسل این مناطق طعم مخصوصی دارد و گران قسمت است.


کلمات دیگر: