کلمه جو
صفحه اصلی

پوست تخت افکندن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- پهن کردن پوست تخت پوست تخت انداختن . ۲- مقیم شدن لنگر انداختن دیر ماندن .

لغت نامه دهخدا

پوست تخت افکندن. [ ت َ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پوست تخت انداختن. مقیم شدن. لنگر انداختن. دیر ماندن.


کلمات دیگر: