ستردن پوست از تن
پوست بردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پوست بردن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) جحف. ( منتهی الارب ). ستردن پوست از تن :
گرش نبرد ز تن آفتاب لطفت پوست
چو ژاله آب چه ریزد ز استخوان گوهر.
گرش نبرد ز تن آفتاب لطفت پوست
چو ژاله آب چه ریزد ز استخوان گوهر.
حسین ثنائی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: