کلمه جو
صفحه اصلی

محتفی

لغت نامه دهخدا

محتفی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) از بیخ برکننده. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به محتفی شود. || پای برهنه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || نوازنده و نوازش کننده. ( ناظم الاطباء ).

محتفی ٔ. [ م ُ ت َ ف ِءْ ] ( ع ص ) از بن برکننده. || برکننده گیاه بردی از بیخ. ( ناظم الاطباء ).

محتفی ٔ. [ م ُ ت َ ف ِءْ ] (ع ص ) از بن برکننده . || برکننده ٔ گیاه بردی از بیخ . (ناظم الاطباء).


محتفی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) از بیخ برکننده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به محتفی ٔ شود. || پای برهنه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نوازنده و نوازش کننده . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: