کلمه جو
صفحه اصلی

باسندی

لغت نامه دهخدا

باسندی. [ س َ ] ( ص نسبی ) منسوب به باسند.

باسندی. [ س َ ] ( اِخ ) ابوالمؤید مفتی بن محمدبن عبداﷲ باسندی محدث بود و از ابوالحسین محمدبن حسن اهوازی کاتب روایت دارد. ( از معجم البلدان ).

باسندی . [ س َ ] (اِخ ) ابوالمؤید مفتی بن محمدبن عبداﷲ باسندی محدث بود و از ابوالحسین محمدبن حسن اهوازی کاتب روایت دارد. (از معجم البلدان ).


باسندی . [ س َ ] (ص نسبی ) منسوب به باسند.



کلمات دیگر: