محتش . [ م ُ ح َت ْ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تحتیش . بر یکدیگر آغالنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
محتش
لغت نامه دهخدا
محتش. [ م ُ ح َت ْ ت ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از تحتیش. بر یکدیگر آغالنده. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).
محتش. [ م ُ ح َت ْ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تحتیش. برانگیخته شده بر مخالفت. ( ناظم الاطباء ).
محتش. [ م ُ ح َت ْ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تحتیش. برانگیخته شده بر مخالفت. ( ناظم الاطباء ).
محتش . [ م ُ ح َت ْ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تحتیش . برانگیخته شده بر مخالفت . (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: