محایاة. [ م ُ ] (ع اِ) غذای کودک که بدان زندگی کند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
محایاه
لغت نامه دهخدا
محایاة. [ م ُ ] (ع مص ) آتش رابه دمیدن زنده کردن . حاییت النار بالنفخ ؛ افروختم آتش را به دمیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
( محایاة ) محایاة. [ م ُ ] ( ع اِ ) غذای کودک که بدان زندگی کند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
محایاة. [ م ُ ] ( ع مص ) آتش رابه دمیدن زنده کردن. حاییت النار بالنفخ ؛ افروختم آتش را به دمیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
محایاة. [ م ُ ] ( ع مص ) آتش رابه دمیدن زنده کردن. حاییت النار بالنفخ ؛ افروختم آتش را به دمیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: