مترادف سرگروه : سردسته، رئیس
سرگروه
مترادف سرگروه : سردسته، رئیس
فارسی به انگلیسی
foreman
مترادف و متضاد
سردسته، رئیس
فرهنگ فارسی
سردسته، سرکرده، رئیس وبزرگترقوم وطایفه
رئیس قوم سر دسته .
رئیس قوم سر دسته .
فردی از اعضای گشت گروهی که به نمایندگی آنها مسئولیت امور مالی و اجرایی گشت و ارتباط با گشتپرداز و راهنمای گشت را بر عهده دارد
فرهنگ معین
( ~ . گُ ) (اِمر. ) سردسته ، رییس قوم .
فرهنگ عمید
رئیس و بزرگ تر قوم و طایفه، سردسته، سرکرده.
فرهنگستان زبان و ادب
{group leader , tour organizer} [گردشگری و جهانگردی] فردی از اعضای گشت گروهی که به نمایندگی آنها مسئولیت امور مالی و اجرایی گشت و ارتباط با گشت پرداز و راهنمای گشت را بر عهده دارد
واژه نامه بختیاریکا
سر گُرُه
کلمات دیگر: