کلمه جو
صفحه اصلی

ترعیب


مترادف ترعیب : تخویف، تهدید، وعید، ترساندن، هراساندن

متضاد ترعیب : تشویق، تهییج

مترادف و متضاد

۱. تخویف، تهدید،
۲. وعید
۳. ترساندن، هراساندن ≠ تشویق، تهییج


فرهنگ فارسی

ترسانیدن
جمع ترعیبه .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ترساندن .

لغت نامه دهخدا

ترعیب . [ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ ترعیبة. (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ترعیبة شود.


ترعیب. [ ت َ ] ( ع مص ) ترسانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): رعبته ترعیباً فرعب رعباً. یعنی ترسانیدم او را پس ترسید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بریدن کوهان و جز آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || راست و نیکو کردن جای پیکان نشاندن تیر را. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || بانگ بلند کردن کبوتر. ( از اقرب الموارد ): عندی حمام له تطریب و الترعیب ؛ ای هدیر شدید. ( اقرب الموارد ). || پر کردن ظرف. ( از المنجد ).

ترعیب. [ ت ِ ] ( ع اِ ) ج ِ ترعیبة. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ترعیبة شود.

ترعیب . [ ت َ ] (ع مص ) ترسانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد): رعبته ترعیباً فرعب رعباً. یعنی ترسانیدم او را پس ترسید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بریدن کوهان و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || راست و نیکو کردن جای پیکان نشاندن تیر را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بانگ بلند کردن کبوتر. (از اقرب الموارد): عندی حمام له تطریب و الترعیب ؛ ای هدیر شدید. (اقرب الموارد). || پر کردن ظرف . (از المنجد).


فرهنگ عمید

ترسانیدن.

پیشنهاد کاربران

در هراس افکندن

در هراسم افکندی= هراسم دادی

نهیب دادن ؛ ترساندن :
خوفم مده که سلمان از غم ترا بسوزم
پروانه را ز آتش دادن نهیب تا کی.
سلمان ( از آنندراج ) .


کلمات دیگر: