کلمه جو
صفحه اصلی

شکنندگی


مترادف شکنندگی : تردی، نازکی

فارسی به انگلیسی

brittleness, fragility

fragility, brittleness


brittleness


مترادف و متضاد

friability (اسم)
تردی، شکنندگی

frangibility (اسم)
تردی، نازکی، شکنندگی، ظریفی

تردی، نازکی


فرهنگ فارسی

قابلیت شکسته شدن تردی .

خاصیت مادۀ غذایی‌ای که براثر فشار به‌آسانی می‌شکند


لغت نامه دهخدا

شکنندگی. [ ش ِ ک َ ن َن ْ دَ /دِ ] ( حامص ) تردی. قابلیت شکسته شدن داشتن. ( یادداشت مؤلف ). || قابلیت شکستن و خرد کردن داشتن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شکستن و شکننده شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{brittleness} [علوم و فنّاوری غذا] خاصیت مادۀ غذایی ای که براثر فشار به آسانی می شکند

پیشنهاد کاربران

ترد


کلمات دیگر: