مترادف روی گردانی : اعراض، تمرد، روگردانی، سرپیچی
روی گردانی
مترادف روی گردانی : اعراض، تمرد، روگردانی، سرپیچی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
عمل روی گرداندن اعراض .
لغت نامه دهخدا
روی گردانی. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) روگردانی. عمل روی گرداندن. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگستان زبان و ادب
{churn} [مهندسی مخابرات] فرایندی که در آن مشترکان به طور پیاپی خدمات دهندگان را تعویض کنند
پیشنهاد کاربران
بی توجهی
کلمات دیگر: