مترادف سربار شدن : مزاحم شدن، زحمت دادن، طفیلی شدن، تلپ شدن، تحمیل شدن
سربار شدن
مترادف سربار شدن : مزاحم شدن، زحمت دادن، طفیلی شدن، تلپ شدن، تحمیل شدن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
مزاحمشدن، زحمت دادن
طفیلی شدن، تلپ شدن
تحمیل شدن
۱. مزاحمشدن، زحمت دادن
۲. طفیلی شدن، تلپ شدن
۳. تحمیل شدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - مخارج خود را بگردن دیگری انداختن . ۲ - موجب زحمت دیگران گردیدن .
پیشنهاد کاربران
نمد افکندن ؛ اقامت کردن. قرار یافتن. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از سربار کسی شدن و قصد رفع زحمت نداشتن. در جائی فرودآمدن و به فکر رفتن نبودن.
هوار شدن/افتادن
( مصدر ) بخان. کسی ناخوانده بمهمانی رفتن . توضیح گاه نیز مهمان درمقام فروتنی و تعارف یا نقل عمل خویش گوید : دیشب ما بر و بچه ها سر فلان کس هوارشدیم . ( این اصطلاح مترادف خراب شدن ( بهمین معنی ) است
( مصدر ) بخان. کسی ناخوانده بمهمانی رفتن . توضیح گاه نیز مهمان درمقام فروتنی و تعارف یا نقل عمل خویش گوید : دیشب ما بر و بچه ها سر فلان کس هوارشدیم . ( این اصطلاح مترادف خراب شدن ( بهمین معنی ) است
gatecrash
کلمات دیگر: