مترادف ترصد : انتظار، چشم داشت، پاس، مراقبت، نگهبانی، کمین، انتظارکشیدن، مراقب بودن
ترصد
مترادف ترصد : انتظار، چشم داشت، پاس، مراقبت، نگهبانی، کمین، انتظارکشیدن، مراقب بودن
فارسی به انگلیسی
lying in wait, observation, expectation
vigilance
عربی به فارسی
کمين کردن , در تکاپو بودن , درکمين شکار بودن , در انتظار فرصت بودن , دزدکي عمل کردن , در خفا انجام دادن
مترادف و متضاد
مراقب بودن
انتظار، چشمداشت
پاس، مراقبت، نگهبانی
کمین
انتظارکشیدن
۱. انتظار، چشمداشت
۲. پاس، مراقبت، نگهبانی
۳. کمین
۴. انتظارکشیدن
۵. مراقب بودن
فرهنگ فارسی
انتظارداشتن، مراقب بودن، چشمداشت، نگاهبانی
۱- ( مصدر ) چشم داشتن انتظار داشتن . ۲- نگاهبان شدن پاس داشتن مراقب بودن .۳- ( اسم ) چشم داشت انتظار. ۴- نگاهبانی مراقبت . جمع : ترصدات .
۱- ( مصدر ) چشم داشتن انتظار داشتن . ۲- نگاهبان شدن پاس داشتن مراقب بودن .۳- ( اسم ) چشم داشت انتظار. ۴- نگاهبانی مراقبت . جمع : ترصدات .
فرهنگ معین
(تَ رَ صُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - چشم داشتن . ۲ - مراقب بودن .
لغت نامه دهخدا
ترصد. [ ت َ رَص ْ ص ُ ] ( ع مص ) چشم داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ترقب. ( المنجد ). چشم داشتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
۱. انتظار داشتن.
۲. به کسی یا چیزی چشم دوختن و آن را زیر نظر داشتن، مراقب بودن.
۳. چشمداشت.
۴. نگهبانی.
۲. به کسی یا چیزی چشم دوختن و آن را زیر نظر داشتن، مراقب بودن.
۳. چشمداشت.
۴. نگهبانی.
پیشنهاد کاربران
انتظار و چشم داشت و رصد
کلمات دیگر: