مترادف سر و کله زدن : گفت وگو کردن، مباحثه کردن
سر و کله زدن
مترادف سر و کله زدن : گفت وگو کردن، مباحثه کردن
مترادف و متضاد
انکار کردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، مباحثه کردن، جدال کردن
دلیل اوردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، استدلال کردن، بحی کردن، گفتگو کردن
ستیزه کردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، سرشاخ کردن
ستیزه کردن، سر و کله زدن، سرشاخ کردن
سر و کله زدن، سرشاخ کردن
سر و کله زدن، مطرح کردن، مناظره کردن، مباحثه کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) سر و کله زدن با کسی . گفتگو کردن با وی مباحثه کردن .
فرهنگ معین
(سَ رُ. کَ لُِ. زَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) بحث کردن ، گفتگو کردن .
لغت نامه دهخدا
سر و کله زدن. [ س َ رُ ک َل ْ ل َ/ ل ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) فهماندن. گفتگو کردن. بحث کردن. || به سختی چیز را به کسی فهماندن.
پیشنهاد کاربران
دعوا کردن
گفت و گو کردن
کلنجار کردن
بحث کردن
کلمات دیگر: