کلمه جو
صفحه اصلی

سردمهر


مترادف سردمهر : بدمهر، نامهربان، بی عطوفت، بی عاطفه، بی محبت

مترادف و متضاد

بدمهر، نامهربان، بیعطوفت، بیعاطفه، بیمحبت


لغت نامه دهخدا

سردمهر. [ س َ م ِ ] ( ص مرکب ) بی محبت. بی رحم. ( آنندراج ) ( غیاث ) :
نمودند کآن رومی خوبچهر
چه بد دید از آن زنگی سردمهر.
نظامی.
مظفر گشت خصم سردمهرش
علم بشکست ز آسیب سپهرش.
میرخسرو ( از آنندراج ).
ننالم چرا از سلوک سپهر
که گرمی ندیدم از این سردمهر.
ملاطغرا ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: