کلمه جو
صفحه اصلی

شکست خورده


مترادف شکست خورده : ناکام، بازنده، ناکامیاب، ناموفق، مغلوب، مقهور، منهزم

متضاد شکست خورده : پیروز، کامیاب

فارسی به انگلیسی

dud, failure, lost

فارسی به عربی

دیک رومی

مترادف و متضاد

ناکام ≠ پیروز، کامیاب


بازنده، ناکامیاب، ناموفق


مغلوب، مقهور، منهزم


stickit (اسم)
بد، خراب، شکست خورده، ناقص

craven (صفت)
خردل، ضعیف النفس، شکست خورده، ترسو و پست

defeated (صفت)
شکست خورده

فرهنگ فارسی

( صفت ) مغلوب شکسته یافته .

لغت نامه دهخدا

شکست خورده. [ ش ِ ک َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) منهزم. شکست یافته : لشکر شکست خورده ؛ مغلوب. ( یادداشت مؤلف ). کاغی. ( منتهی الارب ). هزیمت یافته و فرارکرده از جنگ. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به شکست خوردن شود. || ترکیده و ترک خورده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. شکست یافته، هزیمت یافته، مغلوب.
۲. (قید ) با حالت مغلوبیت و ناکامی.

واژه نامه بختیاریکا

چُم نشین؛ گَر

جدول کلمات

مهزوم

پیشنهاد کاربران

ذلت

باخته

مقهور

حالت شکست خورده و نامرادی

ذلت خوار

مغلوب


کلمات دیگر: