کلمه جو
صفحه اصلی

سرگردان کردن


مترادف سرگردان کردن : آواره کردن، دربه در کردن، بی خانمان کردن، ویلان کردن، بلاتکلیف کردن، معطل کردن، سرگشته کردن، حیران کردن، آشفته کردن، پریشان کردن، آسیمه سر کردن

فارسی به انگلیسی

to cause to wander, to perplex

مترادف و متضاد

آواره کردن، دربه‌در کردن، بی‌خانمان کردن، ویلان کردن


بلاتکلیف کردن، معطل کردن


سرگشته کردن، حیران کردن


آشفته کردن، پریشان کردن


آسیمه‌سر کردن


۱. آواره کردن، دربهدر کردن، بیخانمان کردن، ویلان کردن
۲. بلاتکلیف کردن، معطل کردن
۳. سرگشته کردن، حیران کردن
۴. آشفته کردن، پریشان کردن
۵. آسیمهسر کردن



کلمات دیگر: