مترادف حلاجی کردن : بررسی همه جانبه کردن، تدقیق کردن، مضمون شکافی کردن، تشریح کردن
حلاجی کردن
مترادف حلاجی کردن : بررسی همه جانبه کردن، تدقیق کردن، مضمون شکافی کردن، تشریح کردن
فارسی به انگلیسی
to beat cotton, to analyze, to discuss in detail
card, comb, vex, winnow
مترادف و متضاد
بررسی همه جانبه کردن، تدقیق کردن
مضمونشکافی کردن، تشریح کردن
۱. بررسی همه جانبه کردن، تدقیق کردن
۲. مضمونشکافی کردن، تشریح کردن
فرهنگ فارسی
پنبه را از پنبه دانه جدا کردن موشکافی و دقت کردن
لغت نامه دهخدا
حلاجی کردن. [ ح َل ْ لا ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پنبه را از پنبه دانه جدا کردن و پاک کردن. فلخیدن. واخیدن. || کنایه از حرفهای درشت گفتن ، خواه بکنایه خواه صریح. ( آنندراج ) ( غیاث ). || موشکافی و دقت کردن. ( آنندراج ).
- حلاجی کردن امری ؛ روشن و هویدا کردن آن امر را. تشریح کردن. زیر و رو کردن مطلب :
کاش حلاجی کند او را کسی
خواجه ما هم کم از منصور نیست.
- حلاجی کردن امری ؛ روشن و هویدا کردن آن امر را. تشریح کردن. زیر و رو کردن مطلب :
کاش حلاجی کند او را کسی
خواجه ما هم کم از منصور نیست.
عبدالغنی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: