کلمه جو
صفحه اصلی

ترمیم


مترادف ترمیم : اصلاح، جبران، بازسازی، تعمیر، مرمت ، اصلاح کردن، مرمت کردن

متضاد ترمیم : تخریب

برابر پارسی : بازسازی، نوسازی، دوباه سازی

فارسی به انگلیسی

synthetic, amendment, prosthesis, rehabilitation, reshuffle, restoration, reparation

reparation, amendment


rehabilitation, reshuffle, restoration


فارسی به عربی

اغاثة , تعدیل

مترادف و متضاد

recovery (اسم)
حصول، بهبودی، ترمیم، جبران، بهبود، وصول، بهوش امدن، تحصیل چیزی، استرداد، باز یافت، بخودایی

amendment (اسم)
اصلاح، تصحیح، ترمیم

relief (اسم)
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی

restoration (اسم)
ترمیم، تجدید، اعاده، استرداد، استقرار مجدد، بازگرداندن

اصلاح، ≠ تخریب


جبران


بازسازی، تعمیر، مرمت


۱. اصلاح،
۲. جبران،
۳. بازسازی، تعمیر، مرمت ≠ تخریب
۴. اصلاح کردن، مرمت کردن


فرهنگ فارسی

مرمت کردن، اصلاح کردن خللی یاخرابی چیزی
۱- ( مصدر ) مرمت کردن رخنه بستن خلل بر گرفتن . ۲-( اسم ) مرمت . جمع : ترمیمات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) مرمت کردن ، باسازی .

لغت نامه دهخدا

ترمیم. [ ت َ ] ( ع مص ) اصلاح کردن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). اصلاح کردن بنا را. ( از المنجد ). مرمت کردن چیزی را. ( آنندراج ): رمم الحائط ترمیماً؛ اصلاح کرد آن دیوار را. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

مرمت کردن، اصلاح کردن خلل یا خرابی چیزی.

دانشنامه آزاد فارسی

تَرمیم (regeneration)
در زیست شناسی، رشد دوبارۀ اندام یا بافت تازه، پس از جداشدن یا ازبین رفتن اندام اصلی. در گیاهان، که فرد جدید را می توان از بریدن قطعه ای از گیاه اصلی به دست آورد، پدیده ای رایج است. در جانوران، ترمیم ساختارهای اصلی به موجودات ابتدایی محدود است. برخی از مارمولک ها می توانند در صورت از دست دادن دم، آن را دوباره تولید کنند و یک کرم پهن جدید را می توان از قطعه ای کوچک از کرم دیگر رشد داد. در پستانداران، این پدیده محدود به ترمیم بافت ها، طی ترمیم زخم یا رشد دوبارۀ اعصاب محیطی بعد از آسیب، است.

فرهنگ فارسی ساره

بازساز


پیشنهاد کاربران

بهسازی


کلمات دیگر: