مترادف سرخط : سرمشق
سرخط
مترادف سرخط : سرمشق
مترادف و متضاد
سرمشق
فرهنگ فارسی
۱ - خطی که به عنوان نمونه استاد خطاط نویسد سر مشق . ۲ - یاد داشت مخارج روزانه . ۳ - قباله .
لغت نامه دهخدا
سرخط. [ س َ خ َ ] ( اِ مرکب ) تعلیم خوش نویسان. ( غیاث ) ( آنندراج ). سرمشق :
سرخط که برین ورق کشیده ست
شک نیست در آن که آفریده ست.
که رخسار خوبان کند مشق خط.
خطش مشک را داده شرمندگی
پی عاشقان سرخط بندگی.
هر گه که فغان از دل پردرد کشیدیم
شد شاخ گل و سرخط مرغان چمن شد.
که خود ز کاهکشان طوق در گلو دارد.
سرخط که برین ورق کشیده ست
شک نیست در آن که آفریده ست.
نظامی.
به سرخطنویسی علم زآن نمطکه رخسار خوبان کند مشق خط.
نورالدین ظهوری ( از آنندراج ).
|| خط و یادداشت روز. || نوکری. ( غیاث ) ( آنندراج ) : خطش مشک را داده شرمندگی
پی عاشقان سرخط بندگی.
اشرف ( از آنندراج ).
|| تمسک و قباله. ( آنندراج ) : هر گه که فغان از دل پردرد کشیدیم
شد شاخ گل و سرخط مرغان چمن شد.
صائب ( از آنندراج ).
مجوی سرخط آزادی از فلک صائب که خود ز کاهکشان طوق در گلو دارد.
صائب ( از آنندراج ).
دانشنامه عمومی
در رایانش، سرخط یا سرسطر به نویسه ای کنترلی گفته می شود که آغاز خط را مشخص می کند و با CR یا <CR> نشان داده می شود. مفهوم سرخط به نوخط بسیار نزدیک است، اما می توان به شکل مجزا دربارهٔ آن سخن گفت.
نوخط
کلید ورود
نویسه کنترلی
اسکی (استاندارد)
نوخط
کلید ورود
نویسه کنترلی
اسکی (استاندارد)
wiki: سرخط
کلمات دیگر: