مترادف سربه سر : همگی، همه، همگان، جملگی، مساوی، برابر، یکسان، معادل
سربه سر
مترادف سربه سر : همگی، همه، همگان، جملگی، مساوی، برابر، یکسان، معادل
فارسی به انگلیسی
throughout, all over, quits
مترادف و متضاد
همگی، همه، همگان، جملگی
مساوی، برابر، یکسان، معادل
فرهنگ عمید
۱. سراسر، سرتاسر، همه، همگی: عالم همه سربه سر خراب است و یباب / در جای خراب هم خراب اولی تر (حافظ: ۱۱۰۰ ).
۲. (صفت ) برابر.
* سربه سر شدن: (مصدر لازم ) [مجاز] برابر شدن، مساوی شدن.
۲. (صفت ) برابر.
* سربه سر شدن: (مصدر لازم ) [مجاز] برابر شدن، مساوی شدن.
۱. سراسر؛ سرتاسر؛ همه؛ همگی: ◻︎ عالم همه سربهسر خراب است و یباب / در جای خراب هم خراب اولیتر (حافظ: ۱۱۰۰).
۲. (صفت) برابر.
〈 سربهسر شدن: (مصدر لازم) [مجاز] برابر شدن؛ مساوی شدن.
گویش مازنی
/sar be sar/ پا به پا – پا یا پای - روی هم ۳همه
پیشنهاد کاربران
دوقلوها را تماشا کردم که سر به سر هم می گذاشتند. اینجا معنی اذیت کردن اما باشدت کم و توام با علاقه است.
کلمات دیگر: