برابر پارسی : زیربنایی
عمقی
برابر پارسی : زیربنایی
فارسی به انگلیسی
based on depth
deep
مترادف و متضاد
عمیق، ژرف، گود، عمقی، سیر
عمیق، ژرف، عمقی
فرهنگ فارسی
وادیی است در بلاد هذیل و گویند زمینی است از برای هذیل و نام آن در شعر ابو ذویب آمده که در معجم البلدان منقول است و آنرا بضم عین نیز خوانده اند
لغت نامه دهخدا
عمقی. [ ع ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به عمق. ژرفی.
- تزریق عمقی ؛ تزریقی است که داخل عضلات کنند. در مقابل تزریق تحت جلدی.
عمقی. [ ع ِ قا ] ( ع اِ ) نام گیاهی است. ( از معجم البلدان ). گیاهی است. || نوعی از درخت در زمین حجاز و تهامة. ( منتهی الارب ).
عمقی. [ ع ِ قا ] ( اِخ ) وادیی است در بلاد هذیل. و گویند زمینی است از برای هذیل ، و نام آن در شعر ابوذؤیب آمده که در معجم البلدان منقول است و آن را به ضم اول نیز خوانده اند. ( از معجم البلدان ). زمینی است که در آن صاحب ابی ذؤیب کشته شد. ( از منتهی الارب ).
- تزریق عمقی ؛ تزریقی است که داخل عضلات کنند. در مقابل تزریق تحت جلدی.
عمقی. [ ع ِ قا ] ( ع اِ ) نام گیاهی است. ( از معجم البلدان ). گیاهی است. || نوعی از درخت در زمین حجاز و تهامة. ( منتهی الارب ).
عمقی. [ ع ِ قا ] ( اِخ ) وادیی است در بلاد هذیل. و گویند زمینی است از برای هذیل ، و نام آن در شعر ابوذؤیب آمده که در معجم البلدان منقول است و آن را به ضم اول نیز خوانده اند. ( از معجم البلدان ). زمینی است که در آن صاحب ابی ذؤیب کشته شد. ( از منتهی الارب ).
عمقی . [ ع ِ قا ] (اِخ ) وادیی است در بلاد هذیل . و گویند زمینی است از برای هذیل ، و نام آن در شعر ابوذؤیب آمده که در معجم البلدان منقول است و آن را به ضم اول نیز خوانده اند. (از معجم البلدان ). زمینی است که در آن صاحب ابی ذؤیب کشته شد. (از منتهی الارب ).
عمقی . [ ع ِ قا ] (ع اِ) نام گیاهی است . (از معجم البلدان ). گیاهی است . || نوعی از درخت در زمین حجاز و تهامة. (منتهی الارب ).
عمقی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عمق . ژرفی .
- تزریق عمقی ؛ تزریقی است که داخل عضلات کنند. در مقابل تزریق تحت جلدی .
کلمات دیگر: