environment (اسم)محیط، احاطه، اطراف، پرگیر، دوروبرenvirons (اسم)پیرامون، اطراف، دوروبر، حومه، توابع، حول و حوشmilieu (اسم)اجتماع، محیط، قلمرو، اطراف، دوروبر
دور و بر. [ دَ / دُو رُ ب َ ] ( ترکیب عطفی ، ق مرکب ) دوروور. حوالی. اطراف. پیرامون. پیرامن. حول. گرد. گرداگرد. دورتادور. گردبرگرد. ( یادداشت مؤلف ).- دوروبریها ؛ اطرافیان. حاشیه نشینان. ( یادداشت مؤلف ).
در گویش شهرستان بهاباد واژه دُوْ رُ بَرا به معنای همین نزدیکی ها و اطراف می باشد این واژه در اصل دوروبرها بوده است. مثال، بابات کجا هستند؟ پاسخ می دهد همین دوروبرا.
دور و بر به چم دور و نزدیک و کنار هست و واژه ای سراسر پارسی هست و دور که ب چم گرد هست نیست از واژه پهلوی دورگ یا دورک گرفته شده