مترادف حمامه : حمام، کبوتر، کفتر، فاخته، قمری
حمامه
مترادف حمامه : حمام، کبوتر، کفتر، فاخته، قمری
عربی به فارسی
فاخته , قمري , کبوتر , محبوبه , دختر جوان , ترسو , ساده وگول خور
مترادف و متضاد
۱. حمام، کبوتر، کفتر
۲. فاخته، قمری
فرهنگ فارسی
واحدحمام، حمائم وحمامات جمع
نام یک قصبه و اسکله ایست در ساحل شرقی تونس
نام یک قصبه و اسکله ایست در ساحل شرقی تونس
لغت نامه دهخدا
حمامه. [ ] ( اِخ ) نام یک قصبه و اسکله ای است در ساحل شرقی تونس و 3000 تن نفوس دارد. روغن زیتون و گندم از این محل صادر میشود. یک سور گرداگرد وی را فراگرفته در بیرون سور باغها و بستانهای دلگشا و باصفا دارد ونیز بناهای عالی در آن مشاهده میگردد و خرابه های یک شهر قدیم در حومه های آن یافت شود. ( قاموس الاعلام ).
حمامة. [ ح َ م َ] (ع ص ، اِ) یکی حمام . و آن کبوتر و هر مرغ طوق دار است و مذکر و مؤنث در حمامه یکسان است مانند حیة. رجوع به حمام شود. || میانه ٔ سینه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زن جمیله . (منتهی الارب ). زن قشنگ و زیبا. (از اقرب الموارد). || برگزیده از شتران و گوسپندان . (منتهی الارب ). خیار مال . (از اقرب الموارد). || پینه ٔسینه ٔ شتر. (منتهی الارب ). سعدانه ٔ شتر. (از اقرب الموارد). || ساحت پاکیزه ٔ کوشک . (منتهی الارب ). ساحت پاکیزه ٔ قصر. (از اقرب الموارد). || چرخ دلو. || حلقه ٔ در. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || و الحمامة من الفرس ؛القص . (منتهی الارب ). قص الفرس . (از اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
کبوتر.
کلمات دیگر: