مترادف تسعیر : نرخ بندی، نرخ گزاری، تبدیل ارز، قیمت گزاری، تعیین بها کردن، قیمت گذاشتن، نرخ گذاشتن، ارزیابی کردن
تسعیر
مترادف تسعیر : نرخ بندی، نرخ گزاری، تبدیل ارز، قیمت گزاری، تعیین بها کردن، قیمت گذاشتن، نرخ گذاشتن، ارزیابی کردن
فارسی به انگلیسی
conversion
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
نرخبندی، نرخگزاری
تبدیل ارز، قیمتگزاری، تعیین بها کردن
قیمت گذاشتن، نرخ گذاشتن
ارزیابی کردن
۱. نرخبندی، نرخگزاری
۲. تبدیل ارز، قیمتگزاری، تعیین بها کردن،
۳. قیمت گذاشتن، نرخ گذاشتن،
۴. ارزیابی کردن
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) نرخ گذاشتنتعیین بها کردن . ۲- ( اسم ) ارزیابی . ۳- تبدیل پول کشوری بپول کشور دیگر مبادل. ارز. جمع : تسعیرات .
فارسیان بمعنی نرخ استعمال میکنند
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
تسعیر. [ ت َ ] ( ع اِ ) فارسیان بمعنی نرخ استعمال کنند. ( آنندراج ). نرخ. ( ناظم الاطباء ) :
بازگشت و گفت هفتم از رجب
گفت در ری چیست تسعیر ای عجب.
گر ز باران می شود تسعیر نازل از چه رو
شد ز اشکم حسن گندمگون جانان قیمتی.
بازگشت و گفت هفتم از رجب
گفت در ری چیست تسعیر ای عجب .
مولوی .
... چند از مال دیوان که تسعیر اندک داشت به بهای گران به بقالان به طرح داده بود. (مجالس سعدی ).
گر ز باران می شود تسعیر نازل از چه رو
شد ز اشکم حسن گندمگون جانان قیمتی .
(از آنندراج ).
|| تقویم و تعیین نرخ و ارزش و بهاء و قیمت . (ناظم الاطباء). قیمت نهادن و نرخ معین کردن . (فرهنگ نظام ): هر ماه قیمت آن از قرار تسعیر صاحب نسق و محتسب الممالک و ریش سفیدان صنف که بمهر ناظر رسد ابتیاع شود. (تذکرةالملوک چ 2 ص 31) و رجوع به همین کتاب ص 47 و 50 شود. || خراج . (ناظم الاطباء).
تسعیر. [ ت َ] (ع مص ) نرخ نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). قرار دادن نرخ برای چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || آتش نیک افروختن . (تاج المصادر بیهقی ). آتش افروختن . (دهار) (آنندراج ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). برافروختن آتش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || برانگیختن حرب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برانگیختن جنگ . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || متفق شدن گروه بر نرخی .(از اقرب الموارد) (از المنجد). || تعمیم یافتن شر در قومی . (از متن اللغة): سعرالقوم شراً؛ عمهم به . قال الجوهری : و لایقال اسعرهم . (متن اللغة).
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
تسعیر در لغت به معنای تعیین نرخ و توافق کردن بر یک قیمت است و در فارسی به معنای نرخ نیز به کار رفته است.
در مباحث کلامی
در مباحث کلامی، با نظر به تفاوت معنایی سِعر و ثمن، متکلمان درباره مسبب گرانی یا ارزانی نرخ ها، آرای گوناگونی مطرح کرده اند.
تعریف اصطلاحی تسعیر
تسعیر در فقه، قیمت گذاریِ حاکم یا نماینده او و اجبار بر معامله، بر اساس آن قیمت است.
حکم شرعی تسعیر
...