مترادف قی : استفراغ، تهوع، شکوفه، عق
برابر پارسی : برگرداندن، بالا آوردن
vomit
regurgitation, spew, vomit
استفراغ، تهوع، شکوفه، عق
قی ٔ. [ ق َی ْءْ ] (ع مص )برانداختن از گلو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به قی شود. || بیرون آوردن خون . (از اقرب الموارد). قأت الطعنة الدم ؛ اخرجته و الارض ُ الکماة اخرجتها و اظهرتها. || مردن . قاء نفسه ؛ مات . مثل لفظ نفسه . (اقرب الموارد).
انوری (از فرهنگ فارسی معین ).
قی . [ قی ی ](ع ص ، اِ) (از قوی ) زمین خالی . || بیابان بی آب و گیاه . || (مص ) خالی گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رج__وع به قوایه شود.
استفراغ#NAME?