مترادف حل و فصل کردن : فیصله دادن، حل کردن، رسیدگی کردن، سروسامان دادن
حل و فصل کردن
مترادف حل و فصل کردن : فیصله دادن، حل کردن، رسیدگی کردن، سروسامان دادن
فارسی به انگلیسی
to settle, to resolve and fix (problems, etc.), to arbitrate and settle, to systematize and manage
فرهنگ فارسی
فصل
کلمات دیگر: