کلمه جو
صفحه اصلی

دل زده


مترادف دل زده : بیزار، بی میل، دلسرد، مایوس، وازده

متضاد دل زده : راغب، مایل

فارسی به انگلیسی

jaded, sick

فرهنگ فارسی

زده دل . بی میل .

لغت نامه دهخدا

دل زده. [ دِ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) زده دل. بی میل پس از متمایل بودن :
منم که دل زده از چیدن گل بوسم
لب گزیده تراود ز باغ افسوسم.
طالب آملی ( از آنندراج ).
- دل زده شدن از چیزی ؛ بی میل گشتن بدان. سر خوردن از آن :
پیش از این بود نگاه تو به یکدل محتاج
این زمان دل زده زین جنس فراوان شده ای.
صائب ( ازآنندراج ).


کلمات دیگر: