کلمه جو
صفحه اصلی

خلط کردن


مترادف خلط کردن : آمیختن، درهم کردن، مخلوط کردن، قاطی کردن، اشتباه کردن، مشتبه ساختن

مترادف و متضاد

۱. آمیختن، درهم کردن، مخلوط کردن، قاطی کردن
۲. اشتباه کردن، مشتبه ساختن


فرهنگ فارسی

مخلوط کردن در هم کردن

لغت نامه دهخدا

خلط کردن. [ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مخلوط کردن. درهم کردن. آمیختن. || شوریدن. آشفتن. ( ناظم الاطباء ). تسویط. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: