کلمه جو
صفحه اصلی

شیک


مترادف شیک : دلپذیر، زیبا، فانتزی، قشنگ، لوکس

برابر پارسی : خوش سر و رو، خوش جامه

فارسی به انگلیسی

smart, stylish, fashionable, pretty, ritzy, a la mode, chic, dapper, de rigueur, dressy, mod, natty, rakish, sleek, spruce, style, swinger, swinging, funky, posh, smasher, snappy, swell, groovy, hip, kicky, nifty, sharp, slap-up, snazzy, tony, with-it

smart, stylish, fashionable, pretty


a la mode, chic, dapper, de rigueur, dressy, fashionable, mod, natty, rakish, sleek, smart, spruce, style, stylish, swinger, swinging


فارسی به عربی

اناقة , انتفاخ , انیق , عصری

مترادف و متضاد

smart (صفت)
فعال، زیرک، زرنگ، چالاک، با هوش، شیک، ناتو، جلوه گر

suave (صفت)
خوشخو، شیک، مودب، خوش معاشرت، نرم، فهمیده وبا ادب

scrumptious (صفت)
دلپذیر، مطبوع، زیبا، شیک

snappy (صفت)
تند، فعال، با روح، سرزنده، شیک، گاز گیر، جرقه دار

trig (صفت)
وفادار، قابل اعتماد، سرحال، شیک، تر و تمیز، خود ارا

swell (صفت)
شیک، زیبا، عالی

swagger (صفت)
شیک

chic (صفت)
زیبا، شیک، باب روز

stylish (صفت)
زیبا، شیک، باب روز، با سلیقه، مطابق مد روز، خوش سلیقه، چیز خیلی شیک

fashionable (صفت)
شیک، متداول، خوش لباس، شیک و مد، مطابق مد روز، مد روز

finicky (صفت)
شیک، متوجه جزئیات

dapper (صفت)
زرنگ، شیک، تمیز، زنده دل

dinky (صفت)
کوچک، زیبا، شیک، تمیز

finical (صفت)
شیک، متوجه جزئیات

modish (صفت)
شیک، مدپرست

دلپذیر، زیبا، فانتزی، قشنگ، لوکس


فرهنگ فارسی

قشنگ، زیبا، رعنا، ظریف
( صفت ) ۱ - زیبا قشنگ ظریف . ۲ - نیکوجامه .
شل را گویند یعنی دست پای که در آن گیرایی و قدرت رفتار نباشد .

فرهنگ معین

[ فر. ] (ص . )۱ - زیبا، قشنگ . ۲ - ظریف . ، ~ و پیک بسیار مرتب و آراسته .

لغت نامه دهخدا

شیک. ( ص ) شل را گویند یعنی دست و پای که در آن گیرایی و قدرت رفتار نباشد. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( برهان ) :
چون برافروزی رخ از باده کله سازی یله
دستهایم شیک گردد پایهایم شیشله.
بلعمی.
|| سست و کاهل و ناتوان. ( ناظم الاطباء ).

شیک. ( فرانسوی ، ص ) واژه فرانسوی ، در فارسی به معنی خوش لباس و دارای سر و وضع مرتب بکار می رود. گاه نیز این صفت را برای اشیاء زیبا و جالب توجه بکار می برند: خانه شیک ، مبل شیک و غیره. ( فرهنگ لغات عامیانه ). زیبا. قشنگ. ظریف. || نیکوجامه. ( فرهنگ فارسی معین ).

شیک . (ص ) شل را گویند یعنی دست و پای که در آن گیرایی و قدرت رفتار نباشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ) :
چون برافروزی رخ از باده کله سازی یله
دستهایم شیک گردد پایهایم شیشله .

بلعمی .


|| سست و کاهل و ناتوان . (ناظم الاطباء).

شیک . (فرانسوی ، ص ) واژه ٔ فرانسوی ، در فارسی به معنی خوش لباس و دارای سر و وضع مرتب بکار می رود. گاه نیز این صفت را برای اشیاء زیبا و جالب توجه بکار می برند: خانه ٔ شیک ، مبل شیک و غیره . (فرهنگ لغات عامیانه ). زیبا. قشنگ . ظریف . || نیکوجامه . (فرهنگ فارسی معین ).


فرهنگ عمید

۱.دارای لباس و ظاهر آراسته، خوش پوش.
۲. (صفت ) زیبا و لوکس: خانهٴ شیک.

دانشنامه عمومی

شیک (انگلیسی: Chic؛ ‎/ʃiːk/‎ SHEEK) یک گروه موسیقی آمریکایی است که در سال ۱۹۷۶ میلادی توسط نایل راجرز و برنارد ادواردز پایه گذاری شد و تعدادی فراوانی ترانه محبوب و موفق در سبک دیسکو به بازار عرضه کردند.

گویش دزفولی

خط


واژه نامه بختیاریکا

( شیک * ) ساق پا؛ لیچک
صاف و سیت؛ ورُفته

جدول کلمات

خوش پوش

پیشنهاد کاربران

واژه ای فرانسوی - معادلی برای آن: شَکیل!

شیک = به زبان لری ودزفولی - پهلوی - به معنی� خط� است . توشیک وتوشیج به معنی امضا است .
شیک= بی حس ، فلج ٰ سست ، کم جان . دست وپای بی حس و سست

در زبان لری بختیاری به معنی
خوش لباس

Handsome

واژه فرانسوی به معنی خوشتیپ . جذاب

شیک:[اصطلاح کافی شاپ]شیک ترکیبی از شیر، خامه، و بستنی است که طعم های مختلف میوه ای شکلاتی و فندقی در کافی شاپ سرو می شود.

گفتار لری:
شیک =خط
شیک شیکی =خط خطی

شیک = گرفتگی و بی حسی بدن همراه با درد که بیشتر با ضربه ایجاد می شود. ( بیشتر مَنای خشک شدن می دهد نه سستی )

شیک = خوش تیپ، آراسته، خشک و اتو کشیده
شیک و پیک= خوش و آراسته
در فرانسوی بودن این واژه باید شک کرد.

Fancy

در زبان لری اصیل شیک به معنای شل یا بی حسی دست و پا گفته میشود

خوش سر و وضع


کلمات دیگر: