کلمه جو
صفحه اصلی

دست گرائی

فرهنگ فارسی

عمل دستگرای . یا گرایندگی دست

دستگرائی

لغت نامه دهخدا

دست گرائی. [ دَ گ َ ] ( حامص مرکب ) عمل دستگرای. || گرایندگی دست. || حالت و چگونگی دست گرای. گرائیدگی دست. تجربت : هرکه.. خواهد که دیگران را اگرچه از وی قویتر باشند دست گرائی کند هرآینه قوت او راهبر فضیحت و دلیل هلاک شود. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 204 ). و رجوع به دست گرای شود.

دست گرایی. [ دَ گ َ ] ( حامص مرکب ) دستگرائی. رجوع به دستگرائی شود.

پیشنهاد کاربران

مغلوب ساختن و مسخره شدن بر کسی


کلمات دیگر: