کلمه جو
صفحه اصلی

شوران

فرهنگ فارسی

گل کازیره گل کافشه گل کاجیره

لغت نامه دهخدا

شوران . [ ش َ ] (اِخ ) حرة شوران ؛ یکی از سنگستانهای حجاز است . (منتهی الارب ).


شوران . [ ش َ ] (اِخ ) کوهی است نزدیک مدینه که آب باران بسیار دارد. (منتهی الارب ).


شوران . [ ش َ وَ ] (اِ)گل کازیره و گل کافشه . (ناظم الاطباء). گل کاجیره .


شوران . (اِخ ) (مرغزار...) محلی ظاهراً از نواحی هرات وامیر قتلغشاه بعد از قتل امیر نوروز در هرات کوچ کرده و در اینجا فرودآمده است . (تاریخ غازان ص 116).


شوران . (اِخ ) قریه ای است در بلوک ورامین تهران . (یادداشت مؤلف ).


شوران . (اِخ ) محلی است ازآن ِ بنی یربوع در اود یا وادیی است در دیار سلیم و گویند کوهی است طرف چپ عقیق و کوه مزبورمشرف بر سد بلندی است ، چشمه های فراوان دارد که در آنها ماهی سیاهی به اندازه ٔ یک ذراع یافت می شود و آن ماهی پاکیزه ترین نوع ماهی است . (از معجم البلدان ).


شوران . (نف ، ق ) در حال شوریدن . صفت بیان حالت از شوریدن . شورنده . || شوراننده .(یادداشت مؤلف ). رجوع به شوریدن و شورانیدن شود.


شوران . [ شو /ش َ / شُو ] (اِ) گل کازیره و گل کافشه . (ناظم الاطباء). گل کازیره . (منتهی الارب ). گل کاجیره . خشکدانه و گل آن . (یادداشت مؤلف ). معصفر. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به شَوَران شود. || جوانه های محوری در درختان مثمر گاهی مولد ساقه و برگ و گاهی مولد غنچه و گل میباشند و گاهی هم جوانه های مخلوط در آنها دیده میشود. ساقه های یک ساله ٔ این نباتات معمولاً رشد و نمو قابل ملاحظه می کند و طویل میگردد و در بین باغبانان شوران نامیده میشود. (گیاهشناسی ثابتی ص 222).


شوران. ( نف ، ق ) در حال شوریدن. صفت بیان حالت از شوریدن. شورنده. || شوراننده.( یادداشت مؤلف ). رجوع به شوریدن و شورانیدن شود.

شوران. [ شو /ش َ / شُو ] ( اِ ) گل کازیره و گل کافشه. ( ناظم الاطباء ). گل کازیره. ( منتهی الارب ). گل کاجیره. خشکدانه و گل آن. ( یادداشت مؤلف ). معصفر. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به شَوَران شود. || جوانه های محوری در درختان مثمر گاهی مولد ساقه و برگ و گاهی مولد غنچه و گل میباشند و گاهی هم جوانه های مخلوط در آنها دیده میشود. ساقه های یک ساله این نباتات معمولاً رشد و نمو قابل ملاحظه می کند و طویل میگردد و در بین باغبانان شوران نامیده میشود. ( گیاهشناسی ثابتی ص 222 ).

شوران. [ ش َ وَ ] ( اِ )گل کازیره و گل کافشه. ( ناظم الاطباء ). گل کاجیره.

شوران. ( اِخ ) ( مرغزار... ) محلی ظاهراً از نواحی هرات وامیر قتلغشاه بعد از قتل امیر نوروز در هرات کوچ کرده و در اینجا فرودآمده است. ( تاریخ غازان ص 116 ).

شوران. ( اِخ ) قریه ای است در بلوک ورامین تهران. ( یادداشت مؤلف ).

شوران. ( اِخ ) محلی است ازآن ِ بنی یربوع در اود یا وادیی است در دیار سلیم و گویند کوهی است طرف چپ عقیق و کوه مزبورمشرف بر سد بلندی است ، چشمه های فراوان دارد که در آنها ماهی سیاهی به اندازه یک ذراع یافت می شود و آن ماهی پاکیزه ترین نوع ماهی است. ( از معجم البلدان ).

شوران. [ ش َ ] ( اِخ ) کوهی است نزدیک مدینه که آب باران بسیار دارد. ( منتهی الارب ).

شوران. [ ش َ ] ( اِخ ) حرة شوران ؛ یکی از سنگستانهای حجاز است. ( منتهی الارب ).

دانشنامه عمومی

شوران ممکن ایت در اشاره به موارد زیر باشد:
شورون شرکت نفتی چندملیتی (که دفترش در کالیفرنیا امریکا است)
شوران (اردل)
شوران (سراوان)
شوران (ورامین)
شورانی روستایی از توابع بخش فاریاب شهرستان کهنوج در استان کرمان ایران

پیشنهاد کاربران

به معنی ابی و قرمز

شوران یک واژه ی ترکی است به معنی نمک زار و به خاک هایی گفته می شود که در آن نمک همراه با رطوبت به رنگ سفید از دل آن بیرون آمده . همچنین شوران یک نوع گیاه است که در زمین های شور می تواند رشد کند . شوران در اصل به شکل شورویرن بوده و به مرور به شوران تغییر یافته . به معنی زمینی که از آن شوره یا نمک به شکل رطوبت خارج می شود .




کلمات دیگر: