۱ - ( مصدر ) فروختن سرکه را . ۲ - ترشرویی کردن روی در هم کشیدن .
سرکه فروختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سرکه فروختن. [ س ِ ک َ / ک ِ ف ُ ت َ ] ( مص مرکب ) فروختن سرکه. || کنایه از ترش رویی کردن و روی درهم کشیدن. ( برهان ) ( رشیدی ). ابرو ترش کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
برگ می صبوح کن سرکه فروختن که چه
گرچه ز خواب جسته ای خوش ترش و گران سری.
برگ می صبوح کن سرکه فروختن که چه
گرچه ز خواب جسته ای خوش ترش و گران سری.
خاقانی.
پیشنهاد کاربران
کنایه از ترش رویی کردن و روی در هم کشیدن
کلمات دیگر: