کلمه جو
صفحه اصلی

گرگری

لغت نامه دهخدا

گرگری. [ گ ُ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گدارچیتی بخش هندیجان شهرستان خرمشهر واقع در38 هزارگزی شمال خاوری هندیجان و 3 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو بهبهان به دشت. هوای آن گرم و دارای 562تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه زهره تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه آن در تابستان اتومبیلرو است. ساکنین از طایفه شریفات هستند و این آبادی در دو محل بفاصله دو هزارگزی واقع شده اند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

واژه نامه بختیاریکا

( گَرگری ) سطح زبر یا متخلخل

پیشنهاد کاربران

گرگری یا گارگاری ( Gargari ) در زبان گرجی یعنی زردآلو

طایفه گرگری ایل چهارلنگ لربختیاری
ساکن در مسجدسلیمان.
شوشتر. باغملک. رامهرمز

روستاهای اطراف رود گر گر شوشتر
محل سکونت طایفه خلیلی پلنگ ایل منجزی بختیاروند



کلمات دیگر: