کلمه جو
صفحه اصلی

مردد بودن

فارسی به انگلیسی

halt, hesitate, oscillate, shilly-shally, vacillate, vibrate, waver

فارسی به عربی

تباطا , تردد

مترادف و متضاد

be uncertain (فعل)
مردد بودن

be unsure (فعل)
مردد بودن

hesitate (فعل)
مردد بودن، تامل کردن، درنگ کردن، پابپا کردن، با لکنت گفتن، بی میل بودن

linger (فعل)
مردد بودن، تاخیر کردن، درنگ کردن، دم اخر را گذراندن، معطل شدن، منتظر ماندن، دیر رفتن

oscillate (فعل)
مردد بودن، تلو تلو خوردن، نوسان کردن، تاب خوردن، از این سوبه ان سو افتادن

vacillate (فعل)
مردد بودن، تلو تلو خوردن، نوسان کردن، جنبیدن، دو دل بودن، تردید داشتن، دل دل کردن

wobble (فعل)
مردد بودن، تلو تلو خوردن، جنبیدن، وول خوردن، لنگ بودن، مثل لرزانک تکان خوردن، لق بودن

واژه نامه بختیاریکا

دل به دوچین مندن ( دل دو به چین مندن )

پیشنهاد کاربران

در تردید بودن

دِل دِل کردن

در شک بودن


کلمات دیگر: