کلمه جو
صفحه اصلی

لکنده

دانشنامه عمومی

به معنی غراضه ( قراضه ) و بی مصرف مانند هرماشین یا خودرو اوراق شده


گویش مازنی

/lakende/ فرسوده – کهنه - جانور تیر خورده

۱فرسوده – کهنه ۲جانور تیر خورده


واژه نامه بختیاریکا

( لَکَنده ) لاغر؛ لَکَنتی؛ قراضه؛ لگن


کلمات دیگر: