لق کردن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) شل و نااستوار کردن .
لغت نامه دهخدا
لق کردن. [ ل َ ک َ دَ] ( مص مرکب ) جنبان کردن چیزی استوار، چون : میخ و دندان و جز آن در جای خویش. رجوع به لغ و به لق شود.
واژه نامه بختیاریکا
( لَق کِردِن ) لرزیدن. کنایه از رقصیدن
کلمات دیگر: