مترادف مچاله شدن : فشرده شدن، له شدن، تغییر شکل یافتن
مچاله شدن
مترادف مچاله شدن : فشرده شدن، له شدن، تغییر شکل یافتن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
فشردهشدن، له شدن، تغییر شکل یافتن
مچاله شدن
فرهنگ فارسی
(مصدر ) فشرده و مالیده شدن ( در دست ).
لغت نامه دهخدا
مچاله شدن. [ م ُ ل َ / ل ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) فشرده شدن در میان مشت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مچاله شود.
واژه نامه بختیاریکا
چِلِسنیدِن؛ چُلِهِستِن
پیشنهاد کاربران
crinkle
مچاله شدن
e. g. the crinkle of paper being crunched
صدای خش خش کاغذی که دارد مچاله می شود
مچاله شدن
e. g. the crinkle of paper being crunched
صدای خش خش کاغذی که دارد مچاله می شود
کلمات دیگر: