بسیار اندوه یا سخت انبوه
مرحم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مرحم . [ م ُ رَح ْ ح َ ] (ع ص ) مهربانی کرده شده . (منتهی الارب ). مرحوم . رحیم . (متن اللغة).
مرحم . [ م ُ رَح ْ ح ِ ] (ع ص ) مهربانی نماینده . (آنندراج ). بسیار مهربانی کننده و پر از رحم و مهربانی . (ناظم الاطباء).
مرحم. [ م ُ رَح ْ ح َ ] ( ع ص ) مهربانی کرده شده . ( منتهی الارب ). مرحوم. رحیم. ( متن اللغة ).
مرحم. [ م ُ رَح ْ ح ِ ] ( ع ص ) مهربانی نماینده. ( آنندراج ). بسیار مهربانی کننده و پر از رحم و مهربانی. ( ناظم الاطباء ).
مرحم. [ م ُ رَح ْ ح ِ ] ( ع ص ) مهربانی نماینده. ( آنندراج ). بسیار مهربانی کننده و پر از رحم و مهربانی. ( ناظم الاطباء ).
واژه نامه بختیاریکا
مَلَم
پیشنهاد کاربران
الطیامی، تسکینی
حرم _ مَحرَم
التیام بخش
هردارویی که روی زخم گذارند
هردارویی که روی زخم گذارند
کلمات دیگر: